نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

بهترین گل زندگی من و بابا مهدی

خداحافظی با پوشک

سلام خانوم کوچولو  بعد مدتها اومدم با یه. خبر خوب بعلهههه بلاخره از پوشک خلاص شدیم  یه پروژه حدودا 3ماهه که دیگه تموم شد سخت و اعصاب خورد کن  سخت چون روزای اول هر 10دقیقه یه ربع میرفتی و بقدری ذهنم درگیرش شده بود که یادمه یکی شبا بین خواب و بیداری هی میگفتم نازنین زهرا برو جیش کن الان جیش میکنیا بعد چند بار تکرار که یکم هوشیار تر شدم فهمیدم که نصفه شبه و شما پوشک داری اخه شبا و وقتی میرفتیم بیرون پوشک میبستم تازه نزدیک یه هفتست که دیگه پوشک تعطیل شده اعصاب خورد کن بخاطر لجبازی شما هی میگم بیا بریم میگی ندارم بعد که یه کوچولو اومد میپرسی پوشک دارم  و من این موقع میفهمم که دیگه کاری که نباید شده ...
7 آبان 1397

تموم شدن دوره شیر مادر

سلام عروسک دوست داشتنی من خوبی عشقم بلاخره از شیر گرفتمت 27مهر از شیر جداشدی هراز گاهی نق میزنی اما خب خداروشکر زیاد اذیت نکردی این مدت که شیر خوردی واقعا اذیت شدم اولش شیر نداشتم و چقدر این موضوع اذیتم کرد و بعدشم که شما اونقدر لطف داشتی غذا کم میخوردی و فقط اویزون من بودی و این خیلی کلافم میکرد اما خب هرچی بود تموم شد نازنینم مامان ناراحت نشی ها اما خیلی شلوغ و شیطونی باید همش حواسم بهت باشه تا کار خطرناک نکنی یعنی چند دقیقه صدات درنیاد میفهمم که داری یه دسته گل به اب میدی با همه ی اینا بازم عاشقتم عشقم ...
29 مهر 1396

دخمل شیطون

سلام خوشگلم دختر گلم عاشقتم خیلی وقته به اینجا سر نزدم از بس که ماشاالله شیطونی و کل وقتمو گرفتی از درو دیوار فقط میخوای بالا بری کشو ها و کابینتها رو باز میکنی و همه وسایلا رو میریزی بیرون بابایی برات تاب خریده نصف شب هم که باشه یادت بیفته میفتی به گریه که سوار تابم کنید الانم که من اینجا تشریف دارم شما لالا کردی ...
21 ارديبهشت 1396

9ماهگی دخملی و کلی خبرای خوب

خدایا شکرت  هزاران بار شکر 9 ماه پیش وقتی خیلی کوچولو بودی و خیلی تو  فشاربودم و اطرافیان میگفتن 8-9ماه بگذره بهتر میشه و من باخودم فکر میکردم کوووو.... تا 8 ماه بعد خیلی طول میکشه  اما الان به قول معروف به یه چشم بهم زدن عشقم 9 ماهه شد و من وقتی بهش فکرمیکنم باخودم میگم هرچی خدا رو شکر کنم بازم کمه اون موجود کوچولویی که هیچ کاری از دستش برنمیومد فقط بلد  بود بخوره و پوشک کثیف کنه   و ما باترس و لرز بغلش میکردیم وکلی احتیاط میکردیم که مبادا گردنش یهو بیفته الان کلی برا خودش خانوم شده بععععععععله دختر کوچولوی من الان وارد 9 ماهگیش شده یاد گرفته 4 دست و پا راه بره از مبل و میزو قربونش بشم هرچی به دستش بیاد ...
2 شهريور 1395

روزت مبارک دختر گلم

چقدر خوشحالم که خدا بهم یه دختر داده  ، یه فرشته دوست داشتنی  یه فسقلی شیطون بامزه  دختری که با تمام وجود دوسش دارمو عاشقشم  عروسک قشنگم روزت مبارک سربلند باشی 
13 مرداد 1395

8 ماهگیت مبارک عسلم

دختر نازم امروز 22 تیر هستشو شما 8 ماهه شدی عاشقتم شیرینم مامان  شیطونم چقدر ماه شدی رو زمین قل میخوری و خودتو حرکت میدی بعضی وقتا دوست دارم قورتت بدم خانوم کوچولو . عاشقتم عزیز دلم....
22 تير 1395

بدون شرح

سلام عزیز دل تموم شد 9 ماه  بارداری با همه ی اتفاقاش  فردا 7صبح باید بیمارستان باشم  نمیدونم چی بگم یه حس گنگیه که نمیتونم بیانش کنم  خیلی زود گذشت میوه دلم  گل دخترم همدمه مامان عشق بابایی مونسم به امید خدا فردا اینموقع پیشمی همه منتظر  به دنیا  اومدنت هستن  هم خانواده من و هم خانواده بابایی خالت که از چند هفته قبل داره روز شماری میکنه مامانی عاشقتم  نمیدونم چرا چشام بارونی شد اشکم خود بخود داره پایین میاد اینو بدون خیلی  دوست دارم نور چشمم  خدا پشت و پناهت باشه نازنین زهرای من عاقبت بخیر بشی مادر ...
21 آذر 1394

خوش اومدی عزیز دلم

سلام مامانی خیلی ممنون که اومدی واقعا خوشحالم و خدارو شاکر که یکی از فرشته هاشو برامون هدیه داد  کلمات نمیتونن حسی که دارمو بیان کنن واقعا خدارو شکر ...
13 ارديبهشت 1394

نمیای مامانیییییییییی

عزیز دلم  بیا دیگه 2ماهه منتظرتیم دیگه ایم ماه قول بده میای میوه ی دلم بیا و خوشحالمون کن قول دادیااااااااااااااا باشه مامان منتظرتیم ...
12 شهريور 1393