نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 8 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

بهترین گل زندگی من و بابا مهدی

قربان وجودت که وجودم ز وجودت به وجود آمده مادر...

سلام عزیز دلم  امروز تولد حضرت فاطمه زهرا(س) و روز مادره    مامانا روزتون مبارک    چون هنوز مامان نشدم نمیدونم چی بنویسم فقط اینو میتونم بگم که مادر یه نعمت و یک گنج ارزشمنده کسی که تمام وجودشو صرف خانواده وفرزندش میکنه بدون اینکه ادعایی داشته باشه  منم اینروزو به همه ی مامانا تبریک میگم وارزوی سلامتی براشون دارم  این گلدونم با گلای خوشگلش تقدیم به همه ی مامانایی که مثل گلن تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش جا دارد به مادرم… که مهرش تا ابد در دلم جای دارد. تو بهترین گل، میان شهر گلهایی تو رنگ آفتابی، شب که می رسد، مثل ستاره، گوئیا مهتابی ...
4 خرداد 1390

تنهایی های من

سلام عزیزکم الان که دارم این متنو تایپ میکنم  دیگه پاک کلافه شدم   نمیدونی چقدر غمگینم  اخه  تو خونه تنهام وای که تنهایی  چقدر سخته امیدوارم هیچ وقت تنها نباشی جیگرم اونقدر اومدم تو اینترنت گشتم دیگه خودمم خسته شدم  همسری خونه نیست البته کمتر از یه ساعته دیگه میادا اما دیگه نتونستم  تحمل کنم گفتم یکم بیام با جگر گوشم بحرفم    بیکارم نیستما کلی از درسام عقبم اما حال درس خوندنم ندارم  تازه یه کیکم درست کردم بابایی گفته بیام خونه میریم یکم بیرون اخه میدونه حوصلم سر میره اما چی کار میشه کرد این شهری که ما هستیم جای تفریحی خاصی نداره دعا کن   این دو سال تموم بشه برگردیم ...
24 ارديبهشت 1390

ذوق بابا مهدی

سلام گل من  وای عزیزکم امروز نمیدونی چقدر ذوق کردم     اخه نمیدونی که چی شد   بابا مهدی کم وبیش از درست کردن وبلاگت با خبر بود دو روز قبل برا چندلحظه نشونش دادم اما دستش بند بود زیاد توجه نکرد امروز صبح یهو از دهنم پرید گفتم وبلاگی که درست کردم یهو بابایی یادش افتاد وای اصلا فکرشم نمیکردم    البته اینم بگما زیادم اتفاقی نبود   خودم میدونستم چی میگم به کسی نگی ها  یکم شیطونی کردم خوشت میاد چه مامان زرنگی داری   میخواستم واکنش همسری  رو ببینم خیلی علاقه داشتم ببینم چه عکس العملی نشون میده  خوب میگفتم   تا من گفتم وبلاگ بابایی زود گفت ادر...
23 ارديبهشت 1390

من و اقای همسر (1)

سلام گل من    دیگه از از امروز میخوام تا وقتی که میای از خودمو بابایی برات بگم من واقای همسر 6 اذر 89 با هم عروسی کردیم به خاطر کار اقای پدر ما یه شهر دیگه زندگی میکنیم ومن اینجا کسی رو ندارم گاهی وقتا که تنهام و کسی خونه نیست از تنهایی گریم میگیره اما خوب کاریش نمیشه کرد باید تحمل کنم   اوایل بیشتر میخوابیدم   اما دیگه حال خوابیدنم ندارم الان تنها کارم برا وقتایی که بابا مهدی سر کاره شده درس خوندنو وبلاگ نویسی   اما خوب همسری هم چون میدونه حوصلم سر میره برا همین زود زود میگه بریم بیرون جدیدا اینجا یه پارک زدن جمعه ها مسابقه ی ماهیگیری و قایق سواری داره   مامانی ننرسیا ما قراره ماهی ر...
21 ارديبهشت 1390

دخملی یا پسمل ! اسمت چیه؟

سلام جیگرم    گفتم قبل از اینکه در مورد خودمو بابایی برات بگم اول در این مورد یکم باهات صحبت کنم عزیزکم من هنوز نمی دونم شما دخملی   یا پسمل   یا شایدم دوقلو    وای خدا جون دلم اب شد   برا همینم رنگ قالب وبلاگتو یه رنگ خنثی انتخاب کردم خودمم این رنگو دوست دارم امیدوارم شما هم دوست داشته باشی و اما اسم عزیز دلم ... عزیزکم اگه پسر باشی من علیرضا خیلی دوست دارم بابایی رم راضی کردم اما تو یه مجله ای که بابا مهدی برام اورده بود نوشته بودن اونایی که اسمشون محمد خدا تو اون دنیا یه پاداش ویژه بهشون میده من نمیخوام پسرمو از این هدیه ی خدا محروم کنم اما اگه قرار باشه اسمت محمدم بشه ب...
20 ارديبهشت 1390

الوعده وفا

سلام گلکم کیف میکنی چه مامان خوش قولی داری صبح قول دادم بعد ساعت8 بیام الان 8:13 دقیقست اومدم یکم برات در مورد خودمون توضیح بدم  الان که دارم این وبلاگو مینویسم من و بابایی هردومون دانشجوییم شاید خنده دار باشه   که من از الان  برات وبلاگ درست کردم اخه ما که هنوز نی نی نداریم اما گلکم بدون که منم تصمیم نداشتم از الان شروع به کار کنم اما وقتی وبلاگ مامانای نی نی سایتی رو دیدم دلم اب شد دیگه نتونستم تا اونموقع صبر کنم پس تا وقتی بیای من از خودمو بابا مهدی  برات مینویسم  ...
19 ارديبهشت 1390